الیناالینا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

الینا کوچولو

بالاخره به دنیا آومدم

1392/1/16 19:31
نویسنده : سعیده
314 بازدید
اشتراک گذاری

 الینا خانم رضایت دادن واززندان انفرادیشون بیرون اومدن .فکر می کنم اونجا

 

خیلی مکان امن تری بود براش که رضایت نمی داد بیاد. پنجشنبه شب ساعت

 

10 بود که بابایی منو از زیر قران رد کرد و  رفتم بیمارستان شهدای کارگر بامامان

 

اشرف و خاله شهین و آقا ارتین. بابایی کارای پذیرش رو خیلی زود انجام دادن و

 

ما رفتیم برای پوشیدن لباس خیلی لباسای خنده داری بودن  حسابی به ما

 

خندیدن و از ما عکس گرفتن و ما هم راحی بخش شدیم اونجا که رفتیم

 

فشارمون رو گرفتن نمونه خون و خلاصه آماده شدیم و با خاله خداحافظی

 

کردیم و رفتیم روی تخت تا ساعت 4 صبح نخوابیدم یه خورده از استرس و یه

 

خورده به خاطر جدایی از بابایی و آرتین ساعت 7بود که بیدار شدیم همون

 

شب ساعت هارو یک ساعت جلو کشیدن تاساعت 9:30 منتظر بودیم خانم

 

دکتر قانع بیان 9:45 بود که ما رو بردن داخل اتاق ریکاوری من اولین نفربودم اون

 

روز که می خواستم عمل بشم ولی اشتباهی یکی دیگه رو بردن دفعه بعد

 

گفتم که اشتباه کردن و دومین نفربودم که وارد اتاق عمل شدم اونجا که وارد

 

شدم منو گذاشتن روی تخت عمل از خانمی که داشت وسیله ها رو بیرون می

 

آورد پرسیدم می خواید بیهوشم کنید یا بیحس گفتن: بیهوش گفتم من می

 

خوام بیحس شم یه خورده تعجب کردن چرا ؟می خوام تو اولین لحظه ای که

 

بچم به دنیا مییاد حسش کنم آخه پسرم که دنیا اومده بود تایه مدتی اصلا یادم

 

می رفت که مادر شدم و فکر می کردم حس مادری نسبت بهش ندارم .دکتر

 

بیهوشی خیلی خوشش اومده بود از این حرف من وشروع کرد به تعریف کردن

 

از من پیش خانم دکتر که این مریض نسبت به بقیه خیلی نجیب تر بوده و

 

...فکرمی کنم با این حرفاش می خواست به من آرامش بده که نترسم ازم

 

پرسید حالا می ترسی گفتم نه فقط یه خورده استرس دارم .بشین و گردنتو

 

بیار پایین دستاتم جلو نگه دار سوزن رو توی مهره دومم فرو کرد کم کم پاهام

 

بیحس شدن و خانم دکتر شروع به کار کرد انگار یه پارچه برزنتی رو داره پاره

 

می کنه صدای غژغژقیچی می یومد می گفت چیزی متوجه می شی گفتم

 

متوجه می شم ولی درد ندارم در حین عمل دکتر بی هوشی با من صحبت می

 

کرد تا از استرسم کم کنه بچه اولته نه دوم یه پسردارم اسمش چیه آرتین اینو

 

می خوای چی بزاری الینااون یعنی پاک و منزه. زیرک .دانا.اینم یعنی نعمت

 

فراوان همون معنی کوثر روداره در همین زمان بود که الینا جون  از توی دلم

 

بیرون اومدمثل چیزی که ازتوی یه پیستون پراز آب بکشن بیرون ودکتر بیهوشی

 

گفتن دخترشو نشونش بدید گرفتنش بالا بهش گفتم دورت بگردم مادر از زوقی

 

که من کرده بودم همه خندیدن ودستیارای دکتر مشغول دوخت ودوز شدن و کل

 

عمل ما 20 دقیقه طول کشید اومدیم توی اتاق ریکاوری تا حس به پاهام برگرده

 

وبعد اوردنم تا به بخش برگردم خاله شهین اونجا بود گوشی و داد به من تا

 

بابابایی صحبت کنم و گفتم دخترمو بیارن تا شیرش بدم و خلاصه روز بعد هم

 

خودم رضایت دادم و مرخص شدم. اخه پسری خیلی ناراحت بود البته به روی

 

مبارک نمیاورد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)